✍️محمد رستمی
نوروز می گوید…


نوروز می گوید ما در آغازین لحظه و نقطه تعادل در این کره خاکی آمده ام تا شما آدمیان را به تعادل فرا خوانم تعادل در خیلی چیزها تعادل در شوق و شناخت؛ احساس و استدلال، دقت و حیرت، عقل و عشق و…
آمده ام تا بگویم مساله تان هم تعادل است و هم حرکت و تکاپو و زایش و رویش. در مهر هم تعادل هست اما اینجا جان و تن و طبیعت به گرمی و تحرک می گراید.
من نوروز هستم همانطورکه جامه تن را نو می کنید جامه جان را نو کنید. آفرین تان باد که مقدم ما را با خانه تکانی گرامی می دارید با هوای بهاری من بگذارید دلتان هم هوایی بخورد. آفرین بر شما که با دلی بی کینه و کدورت حال خود را نو می کنید و تغییر را پیشه خود می سازید.
نوروز می گوید؛ من آمده ام تا قدردان روح های بزرگتان باشم که نیکوکاری را پیشه خود کرده اید. حتی بینوایان به لطف و کرم تان همه لباس نو می پوشند و هم اجاق گاز خانه شان پی پخت و پز روشن. آفرین بر لطف و صفای تان، کرم و وفای تان. من نوروز به تماشا آمده ام تا آیین پهلوانی تان را در سخاوت و جوانمردی بیش از نمایش های زور بازوان و قوت پا و کمر به نظاره بنشینم.
آمده ام تا فصل آشتی کنان تان را با گل و سبزه و کوه و در و دشت را به نظاره بنشینم. خیلی خوشحالم هنوز مثل قدیمی ها سراغ از خانه پیران می گیرید. اول سراغ رفتگان در خاک پاک می روید به یاد افلاک نشین آتش نوروزی برمی افروزید و شمعی روشن می کنید سپس سفرهای هفت سین تان را پهن می کنید.
اگر خواهی همچون طراوت بهاری خندان بمانم بر من آداب و رسوم جعلی سوار نکنید من پی هزار سال با همین سادگی سبزه و سمنو و سیر و سماق و… به تماشا آمده ام.
آری من نوروزم فراگیر و عمومی، ولوله ای در شهر و آبادی انداخته ام پی شادی، پی عشق.
اگر تو عاشقی غم را رها کن…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0