کد خبر : 1066
تاریخ انتشار : دوشنبه 31 فروردین 1394 - 10:37

ظاهر سارایی/نگاهی به زبان کردی رایج ایلام

ظاهر سارایی/نگاهی به زبان کردی رایج ایلام

    “پایگاه خبری تحلیلی افق ایلام/ آنچه می خوانید نگاهی است به ابعاد زبان کردی رایج ایلام که از مصاحبه های گذشته آقای ظاهر سارایی جمع آوری شده است” براي شروع بفرماييد اصولاً زبان كردي رايج در ايلام چه جايگاهي در بين ديگر زبان هاي كردي دارد؟ واقعيت آن است كه به دليل گسترگي

 

 

images[5]

“پایگاه خبری تحلیلی افق ایلام/ آنچه می خوانید نگاهی است به ابعاد زبان کردی رایج ایلام که از مصاحبه های گذشته آقای ظاهر سارایی جمع آوری شده است”

براي شروع بفرماييد اصولاً زبان كردي رايج در ايلام چه جايگاهي در بين ديگر زبان هاي كردي دارد؟

واقعيت آن است كه به دليل گسترگي و تنوع بسيار در زبان كردي ، كردها عمدتاً به چهار شاخه ي متفاوت و مشخص حرف مي زنند . كردهاي تركيه و قسمتي ازكردهاي عراق به كردي كرمانجي تكلم مي كنند . بخش بيشتر كردهاي عراق و قسمت عمده اي از كردهاي ايران به كردي سوراني سخن مي گويند و اين كردها در استان هاي كردستان و قسمت هايي از آذربايجان غربي و كرمانشاه زندگي مي كنند . در منطقه ي اورامانات كردي اورامي يا هورامي رواج دارد كه البته در مقايسه با ديگر كردها جمعيت انبوهي را تشكيل نمي دهند . و نهايتاً قسمت ديگر كردها ، كردهاي جنوبي هستند كه در قسمت هاي عمده اي از ايلام ، كرمانشاه ،و مناطقي از عراق همچون بدره و مندلي و خانقين و محلاتي از بغداد زندگي مي كنند و مي بايد جمعيت لك نشين ايلام و لرستان و كرمانشاه و ساير استان هاي غربي را به اين شاخه از كردها افزود .

· چرا مي گويند « كردهاي جنوبي» ؟

راستش اين اصطلاح دقيقي نيست ، از سر ناچاري است و تا يافتن و پذيرش اصطلاح دقيق‌تر همين تركيب، بد نيست . در زمان ها و مكان هاي مختلف، اين زبان از كردي ، نام هاي مختلف داشته است . در اعصار گذشته زبان و مخصوصاً زبان معيار شعري آن « گوراني » نام داشته است كه اين واژه به معناي « ترانه و تصنيف » در نزد ما آشناست . طوايف كلهر ساكن در ايوان و اسلام آباد وگيلان غرب اين زبان را كلهري مي نامند كه البته كساني چون بدليسي و ديگران نيز به اين نام اشاره كرده اند . در عراق اين زبان به نام « كردي فيلي » معروف است و آن هم ماجرايي دارد . كردهاي مهاجر ايلامي ساكن در عراق مخصوصا ً بغداد خود را كرد فيلي معرفي مي كردند يعني كردهايي كه زير فرمان واليان موسوم به « فيلي » اداره مي شوند . اين نام به دليل نقش و نفوذي كه كردهاي شيعه مذهب عراق در معادلات سياسي و فرهنگي عراق داشتند رايج شد و گسترش عامي در عراق و جهان ،خاصه اروپا يافت . به گونه اي كه درخارج از ايران كردهاي جنوبي رابيشتر به نام كردهاي فيلي مي شناسند . طوايفي از گوران ها در استان كرمانشاه زندگي مي كنند كه خود را زبان خود را گوراني مي خوانند و منظورشان همين كردي جنوبي است . لك ها هم كه خود را« قوم لك » مي نامند . در سال هاي اخير تلاش هايي در جهت جا انداختن كردي كلهري به جاي كردي جنوبي صورت گرفته است كه البته چندان با كاميابي همراه نبوده است . زيرا اين يك اسم طايفه اي است و ديگر كردهاي جنوبي مانند فيلي هاي عراق ، و ايران كه عمده ي شهروندان ايلامي و طوايف بزرگ آن را تشكيل مي دهند به آساني اين نام را نمي پذيرند و تا آن جا كه شنيده ام كرمانشاهي ها هم با اين اسم مشكل دارند . راه برون رفت از اين مشكل آن است كه به اسم عام تري بينديشيم كه ما كوشيده ايم اصطلاح « كردي جنوبي » را بيشتر به كاربگيريم كه همه ي مناطق كردنشين را شامل شود و البته تا حدود زيادي هم اين نام پذيرش يافته است . با اين وصف فكر مي كنم بتوان به نام دقيق تري دست يافت كه جامع و مانع باشد . مثلا ً همين اصطلا ح كردي جنوبي به دليل مقيد بودن به جهت جغرافيايي تا حدي جامع نيست ؛ تكليف اهالي بيجار و قروه و كردهاي ساكن درحاشيه ي درياي خزر و جاهاي ديگر چيست ؟ دراين جا مي خواهم يك پيشنهاد بكنم گرچه مي دانم كه مخالفت هايي را هم ممكن است در پي داشته باشد و آن پيشنهاد « كردي گوراني » به جاي همه ي نام گذاري هاي پيشين است .

· كردي جنوبي ، چه پيشينه ي تاريخي و فرهنگي اي دارد؟

كردي جنوبي ، با نام كردي گوراني، قدمتي شايد كمي كهن تر از زبان و ادبيات فارسي دري يا فارسي نو دارد . منطقه ي غرب ايران به ويژه نواحي ايلام و كرمانشاه و اورامانات در طول تاريخ پايگاه و پناهگاه نحله ها و فرقه هايي بوده اند كه گرايش هاي متفاوت ديني و مذهبي با قرائت رسمي حاكم بر ايران داشته اند . مهرپرستان و زنادقه ومزدكيان و خرم دينان وپس از آن يارسان اهل حق در اين منطقه بوده اند و در پناه كوه هاي سركش زاگرس ازتعرض و تعقيب اربابان قدرت و سلطه در امان مانده اند . و اتفاقاً استان هاي ايلام ومناطقي از كرمانشاه ولرستان پناهگاه فرقه هايي از شيعيان بوده اند كه بعدها در جريان به قدرت رسيدن سلسله ي صفويه نقش بارزشان در لشكركشي هاي شاه اسماعيل محرز است و استاد سلطاني در كتاب « قيام علويان زاگرس » اين نكته را به روشني توضيح داده است . گفتم كه مناطق غربي پناهگاه دگرانديشان مذهبي بوده است و از اين جهت رد پاي اكثر آيين هاي كهن را در باورهاي اين منطقه مي توان يافت . زبان اكثر اين دگرانديشان مذهبي دست كم تا قرن هاي دوم وسوم هجري قمري همين كردي جنوبي بوده است كه به نام گوراني در متون معروف است . بزرگان يارسان تأملات مذهبي و عرفاني خود در قالب مثنوي هاي ده هجايي كردي گوراني بيان مي كرده اند كه دفاتر سرانجام اهل حق گواهي آشكار بر اين ادعا است . بهلول ماهي در قرن دوم سرسلسه است و ديگران همچون بابا نجوم و سرهنگ دودان و بقيه ي بزرگان و معاريف راه را ادامه داده اند . پس كردي جنوبي يا گوراني قديمي ترين زبان مطرح ، معيار و ادبي كرده بوده است . من و كامران محمد رحيمي درطرح پژوهشي « تاريخ ادبيات استان ايلام » مفصل به اين بحث پرداخته ايم كه البته اين نوشتار مدت هاست به پايان رسيده و فعلاً در قفسه ي معاونت پژوهشي ارشاد منتظر تصميات لازمه است . و اين را هم اضافه كنم كه زبان كردي جنوبي در قرن هاي بعد علاوه بر اين كه محملي براي بيان تأملات مذهبي يارسان بود مورد توجه ديگر شاعران دربيان همه ي دردها و دغدغه ها قرار گرفت و شاعران بزرگي به اين زبان شعر گفتند كه از آن جمله است ملا پريشان دينوري ، خان الماس كندوله اي ، ملا شفيع كليايي ، خاناي قبادي ، غلام رضا خان اركوازي ، شاكه و خان منصور، منوچهرخان كوليوند ، ملا حقعلي سياهپوش ، نجف و تركه و شمارديگري از شاعران در تمام نواحي كردنشين . زيرا تا آن جا كه مي دانم حتي شاعران سوراني زبان هم عمدتأ شعرهايشان را به اين زبان سروده اند ، چرا كه زبان معيار ادبي و مذهبي كرده بوده است و در طول تاريخ قداستي مذهبي هم داشته است . اين كه امروزه شاهديم ديگر زبان هاي كردي محوريت يافته اند به دلايل سياسي و اجتماعي بوده است كه شايد براي كردهاي جنوبي چندان اولويتي نداشته است . و نهايتاً در اتمام اين بحث از موضوع ، جالب است اين موضوع را باز يادآور شوم كه كردي جنوبي زبان كردهاي شيعه مذهب است و يارسان را نيز بايد در اين گروه به حساب آورد .

· كردي جنوبي در شعرو ادبيات معاصر چه تحركي داشته است ؟

كردي جنوبي در قرن اخير چندان پرتحرك نبوده وجاي خود را در محوريت زبان ادبي به كردي سوراني و تاحدي كرمانجي سپرده است و به دليل عدم حساسيت در مسائل و معادله هاي جديد قدرت و سياست شايد در خود نيازي به بازسازي و نوسازي نمي ديده است . و البته اين بدين معنا نيست كه هيچ كوشايي اي نداشته است . به هرحال عده اي نگذاشته اند اين چراغ خاموش بماند و در اين ميان نقش كردهاي فيلي عراق بارزتر است كه در جريان فعاليت هاي سياسي روز عراق بوده اند . اما در يكي دو دهه ي اخير كردها ي جنوبي در همه جا درصدد بازخواني و بازكاوي گذشته و تلاش براي حضور در حال و برنامه ريزي براي آينده بوده اند . شاعران كوشيده اند تجربيات و تأملات خود را در عرصه ي شعر و ادبيات به حوزه ي كردي جنوبي بكشانند و آن را پر بار كنند . نمونه اش همين ايلام خودمان است كه شاعران خوب و بسيارش در كنار دفاتر شعر فارسي دفتري به كردي نيز شيرازه بسته اند كه به زعم من اين دفاتر شعر كردي گاه پربارتراز بقيه است و روزبه روز اين فربهي شعر كردي در ايلام بيشتر مي شود و جالب آن كه شاعران ما اين شعرها را از سرتفنن نمي سرايند بلكه به عنوان شعري جدي و پيشرو بدان مي نگرند و مي كوشند آن را از حيث ساخت و محتوا با جريات شعري و ادبي جهان همراه و هم‌سو كنند . در اين جا يك خاطره به ذهنم آمد كه در يك سمينار فرهنگي كه به بهانه ي بررسي زبان و ادبيات كردي جنوبي، استاداني از سراسر مناطق مختلف كردنشين حضور داشتند يكي از استادان دانشگاه خانقين به نام دكتر گرمياني در بررسي تحولات شعر كردي جنوبي و اثبات نوآوري و نوآمدگي آن ، همين شعرهاي بچه هاي ايلام را مثال مي آورد و كلاً‌ به استناد شعرشاعران ايلامي مقاله ي خود را ارائه كرد كه اتفاقاً يكي از مقالات مطرح آن سمينار بود . منظورم اين است كه گاه ما عظمت كاري را به دليل همجواري و عادت كمتر درك مي كنيم . تحول و تحرك در شعر جنوبي واقعاً اتفاق افتاده است . آن چه گفتم بيشتر اشاره به شعر شاعران كردي سراي ايلامي داشت حال اگر شاعران تواناي ايوان ، گيلان غرب – مخصوصا ً سعيد عبادتيان – ، و شاعران كرمانشاه و نواحي لك نشين نيز به اين فهرست اضافه گردد اهميت كار بيشتر مشخص مي شود . شاعران ما هم كميت شعرشان قابل توجه است و هم كيفت شعرشان . و مي كوشند درريخت و محتواي آن تحول ايجاد كنند و جريانات مدرن و پست مدرن را نيز به آن بكشانند و در كار خود موفق هم بوده اند .

· آيا زبان كردي جنوبي همين توفيق را در نثر و ادبيات داستاني داشته است ؟

متأسفانه خير . كردي جنوبي در اعصار پيش هموار زبان شعر بوده است . اما در دوره ي كنوني اين ضرورت كاملأ حس مي شود زيرا امكان نوشتن به كردي در رسانه هاي گروهي و پايگاه ها ي الكترونيكي فراهم شده است ومخصوصاً در اينترنت اين امكان آسان تر ، كم هزينه تر و زيباتر است . هر كسي مي تواند به سادگي صفحاتي به خود اختصاص دهد و در سطح جهان مخاطبان خود را داشته باشد .علاوه بر آن ، در سال هاي اخير در مناطق كردنشين نشريان دوزبانه ي متعددي فعال شده اند كه صفحاتي از آن را به نوشتار كردي اختصاص مي دهند . براي نوشتن اين صفحات لازم است كه نثر كردي جنوبي سامان بگيرد و اصولي براي آن تدوين گردد . كامران محمد رحيمي در شماره هاي گسترده اي در هفته نامه ي پيك ايلام در اين راستا تلاش هايي ارجمند مبذول كرد و در نواحي ديگر هم كوشش هايي به عمل آمده است كه ارجمند ترين كار مجله اي است به نام « گول سوو» كه در بغداد چاپ مي شود و از طريق سايت اينترنتي www.shafaaq.com قابل دسترسي است . ساده ترين ضرورتي كه فعلاً براي ما پيش آمده بخش اخبار كردي سيماي ايلام است كه ماجرايي دارد واگرلازم بود به آن اشاره اي خواهم داشت .

· به نظر شما نمي شود كردي جنوبي را با همين رسم الخط متعارف نوشت ؟

به دور از هرگونه تعصب و غرض و مرضي اعلام مي كنم كه واقعاً نمي شود، زيرا در كردي جنوبي واج ها و به تعبير غير تخصصي حرف هايي وجود دارد كه با اين رسم الخط متعارف نشان داده نمي شود كه از آن جمله است «لام» و« را» و«فا»ي كردي و ياي مجهول و نظايرآن . مخصوصا ً اين كه ما مصوتي داريم كه معادل واج « Ö/ Ü » بعضي از زبان هاي اروپايي است و در فارسي و حتي ديگر زبان هاي كردي شناخته شده نيست . برايم قابل تصور نيست كه مجريان برنامه هاي كردي صدا و سيماي ايلام چه جور مي توانند با شعبده گري متن هاي كردي خود را بنويسند و بخوانند بدون كه از رسم الخط كردي استفاده كنند . نظر به اين ضرورت ديده ايم كه اقبال شاعران و اهل قلم ايلام و ديگر مناطق به استفاده از آوانوشت كردي بوده است زيرا به هر حال علمي و منطبق بر قواعد زبان شناسي است و آموزش و يادگيري آن بسيار ساده است . من به تجربه دريافته ام كه براي آموزندگان متوسط ، آموزش اين آوانوشت حدود نيم ساعت و براي فرهيختگان وتيزهوشان زماني كمتر از اين لازم است زيرا همه چيز روشن و علمي و قاعده مند است .

|+| نوشته شده توسط ئاسو فه‌يلي در سه شنبه نهم مرداد 1386 و ساعت 22:43 4 نظر بخش دوم مصاحبه با هفته نامه ی “مهران ” در باره ی زبان و ادبیات کردی جنوبی
· برگرديم به برنامه ي اخبار كردي سيماي ايلام . اين برنامه موافقان ومخالفان زيادي داشته است . آن را چگونه ارزيابي مي كنيد .

اگر به آرشيو همين هفته نامه ي خودتان مراجعه كنيد ، خواهيد ديد كه من پيش از پخش اخبار كردي از سيماي ايلام ، از آن استقبال كردم و يكي از آرزوهايم همين برنامه بود . ظاهراً اول قرار بود كه اين برنامه زير نظر اهل فن تهيه شود و گروهي از صاحب نظران بر ان نظارت داشته باشند و حتي از من هم جهت اين كار دعوت شد و در جلسه اي با حضور مديريت محترم وقت صدا وسيما آقاي جعفري كه از حاميان و علاقه مندان اين برنامه بود ، تشكيل شد . اما آن چه در عمل ديديم آن بود كه تصميم گرفته شد برنامه را با اتكا به نيروهاي دست رس و موجود صدا وسيما به پيش ببرند كه آن ها هم انصافاً هر چه در توان داشتند به كار گرفتند و توانستند برنامه را با وضع فعلي و ضعف ها و قوت هاي كنوني ادامه دهند و الحمدلله هنوز هم ادامه دارد . علي رغم همه ي اين زحمات نمي توانم نسبت به ضعف هاي آن بي توجه بمانم . يكي از ضعف هاي آن ، استفاده از نيروهاي غير متخصص در نوشتن اخبار است و اين كه فكر نمي كنم گروه ويراستاري توانمندي بر آن نظارت كند و ضعف هايش را داوري نمايد . مشكل ديگر ، استفاده نكردن از رسم الخط كردي جنوبي است كه گاه با خوانش هاي غلط همراه است . و باز مشكل ديگر آن است كه نيروهايي ويژه براي اين كه تربيت نمي شود و آموزش ها همه تجربي است . سياست گذاري در اين برنامه متمركز نيست و گاه اتفاق مي افتد كه يك مجري به خواست خود كلمه اي را به شكلي كه خودش دوست دارد تلفظ مي كند . اما علاوه بر مشكلات گفته شده ، اين برنامه دو مشكل عمده ي ديگر دارد كه عبارتند از:

1- مشكل واژه سازي و واژه گزيني در محور جانشيني . به اين شكل كه يا از كلمه هاي دم دست استفاده مي كنند كه بعضاً سست و دست فرسود و غير معيار و عاميانه است يا خود تلاش مي كنند كه به اتكاي ذوق و سليقه واژه سازي و واژه گزيني كنند كه يا جا نمي افتد يا مورد تمسخر قرار مي گيرد و اين بهانه اي مي شود كه ادعا شود اين زبان شايستگي يك زبان معيار علمي و آموزشي را ندارد . و حاصل اين همه تلاش خالصانه ، بد دفاع كردن از آن شده است . اگر قرار است واژه يا تركيبي جا بيفتد بايد واژه فصيح باشد يعني مخالف اصول صرفي زبان نباشد ، خوش آهنگ و ساده و زيبا باشد ، ظرفيت تبديل شدن به «معيار » را داشته باشد ، خيلي متروك و مهجور نباشد ، زايش داشته باشد يعني اين كه بتوانيم آن را در ساخت ها ي ديگر هم به كار ببريم ،و … . براي واژه گزيني چند اتفاق ممكن است روي دهد يا خودمان واژه ي مناسب را داريم ، يا با استفاده از ذخيره زباني مي سازيم ، يا واژه ي كهني را تغيير معنا مي دهيم و در معناي جديد به كار مي بريم يا از گويش و لهجه هاي ديگر وام مي گيريم يا در غير همه ي اين موارد همان واژه ي مصطلح را به كار مي بريم . حال كساني لازم است كه بر قواعد صرفي و نحوي زبان مسلط باشند ، از ديگر گويش ها و زبان ها اطلاع داشته باشند و يا اين كه ذوق و ظرافت و توانايي واژه سازي را داشته باشند و همه جوانب را در نظر بگيرند .

2- مشكل نحو و محور هم نشيني :اين مشكل ، مخرب ترين مشكل برنامه ي اخبار كردي سيماي ايلام است . آن ها جمله را دقيقاً از همان كليشه ي فارسي ترجمه مي كنند و حاصل كار خيلي گريه آور است چنان كه من خودم جرأت تماشاي برنامه را ندارم . عزيزان نويسنده و تهيه كننده ي اين برنامه بايد توجه داشته باشند كه نياز نيست خبر يا موضوع را در همان قالب و كليشه ي فارسي بيان كنند ، اول آن عبارت و خبر را خوب بخوانند ، خوب بفهمند و آن چه را كه فهميده اند از نگاه يك كُرد زبان بيان كنند و در ساخت و محور هم نشيني آن تغييرات لازم را اعمال كنند و مي بينيد كه اين ها نكات ظريفي هستند كه انصافاً هر كسي توانايي آن را ندارد . اين مشكل يعني ترجمه ي كليشه و قالب زبان ديگر ، منجر به نابودي و فساد زبان مي شود و از اين منظر مي بينيد كه زبان كردي جنوبي هر روز چه آسيب هاي جان گزايي مي بيند . اگر حوصله اش را داشته باشم شايد زماني نمونه هايي از اين گرته برداري ها و كليشه سازي ها را ارائه كنم .

· و اما يك سوال خودماني . چرا علي رغم همه ي دغدغه ها ، بيشتر دغدغه ي زبان كردي جنوبي را داريد .

دليلش ساده است . به خاطر اين كه زبان مادري ام است و كيست كه زبان مادري اش را دوست نداشته باشد . همه ي زبان ها هديه ي الهي هستند و بايد قدر اين نعمت الهي را بدانيم . اين زبان ، از مجموعه زبان هاي ايراني و آريايي است وبسياري از پيشينه هاي فراموش شده در آن زنده مانده اند . شناخت آن مي تواند پشتوانه اي براي زبان رسمي ما يعني فارسي باشد . من همان اندازه كه به زبان مادري ام علاقه مندم به زبان فارسي به عنوان زبان رسمي و ادبي كشور هم علاقه مندم و از شيفتگان سينه چاك آن هستم و فرهنگ و هويت ايراني برايم بسيار ارجمند است . نگاهم به زبان كردي جنوبي نگاهي صرفاً فرهنگي است و آن را با شائبه اي آميخته نكرده ام . دليل ديگري كه براي پرداختن به اين زبان دارم آن است كه مي بينم وظيفه و رسالتي بر دوشم رها شده است . اكثر كساني كه مي توانستند و مي توانند بخشي از اين رسالت را بر دوش بگيرند به زندگي روزمره مشغول اند و رفاه خود وخانواده را ترجيح داده اند و من و چند آسمان جل مانده ايم كه غيرتمان اجازه نمي دهد اين زبان و اين فرهنگ و اين سرمايه از دست برود و در حد شعر و مقاله و كتاب ونقد و نظري مي كوشيم اين آتش همچنان زبانه بكشد . من از اين كه مي بينم گويشوران كردي جنوبي به آساني از اين نعمت مي گذرند و با بچه هايشان فارسي صحبت مي كنند ، بسيار متأسف مي شوم . من مي گويم همه بايد زبان فارسي و حتي هر زبان ديگري را كاملا ياد بگيريم و بر آن مسلط باشيم سوالم اين است كه چرا بايد اين مسئله به قيمت نابودي زبان مادري مان تمام شود . مگر نمي شود هم زبان مادري را حفظ كنيم و هم فارسي و انگليسي و عربي و فلان و بهمان زبان را ياد بگيريم . مي گويند هركس به يك زبان مسلط باشد دنيا را از يك منظر نگاه مي كند و آن كه به دو يا چند زبان مسلط باشد دنيا را از زواياي متعددي خواهد مي نگرد . چرا با فراموش كردن زبان مادري زاويه اي به روي جهان ببنديم . گاه سر كلاس هاي دبيرستاني با دانش آموزان برخورد مي كنم كه از درك معني و ظرافت واژگان و و تعابير كردي جنوبي عاجزاند واين گناهي است كه والدين آن ها بر آن ها روا داشته اند و اين معلوليت زباني فرزندان و ناوباوگان معلول خودكم بيني پاره اي از اولياست. از همه ي اين ها گذشته ما نمونه ي عملي و عيني را پيش روي خودمان داريم . كرمانشاهي از ساليان دور به اين بيراهه رفته اند و جز محروم كردن خود و فرزندانشان از يك مولفه ي هويت ساز حاصلي نداشته اند . آيا ما مي خواهيم اين تجربه ي شكست خورده ي را باز تجربه كنيم . اين كه فرزندان ما نتوانند زبان مادري را صحبت كنند و نتوانند با ظرافت هاي فكري و فرهنگي آن ارتباط برقرار كنند چه گلي است كه بايد برسر خود بزنيم؟! و تازه آن چه به نام فارسي به خورد بچه ها مي دهند ترجمه اي بي در وپيكر و خنده آور است كه گاه دستمايه ي طنز و تمسخر مي شود . مگر ما كه زبان مادري را ياد گرفته ايم بلد نيستيم فارسي حرف بزنيم و به آن بنويسيم . اميد وارم طوفان خودكم بيني آسببي به اساس زبان شيرين مادري مان نزند .

· نام شما تا حدود زيادي با نام غلام رضا خان اركوازي پيوند خورده است . چه جوري شد كه به ايشان علاقه مند شديد ؟

غلام رضا خان اركوازي به دلايلي كه در كتاب « شاعر قله هاي مه آلود » نوشته ام شاعر بزرگي است . هم شكل اشعارش عالي است هم محتوايش . علاوه برآن شاعر متعهد و دردمندي است و از جنس شاعران بزرگي چون ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان مي باشد . در كتاب مذكور كه شامل شرح و تصحيح ديوان شاعر است ، راز علاقه مندي ام را به او نوشته ام . تقدير چنان بود كه بر اثر اين علاقه مندي هم كنگره ي بزرگ داشت غلام رضا خان اركوازي در ايلام برگزار شود و هم ديوانش را منتشر كنم . ويك خبر فرهنگي اين كه چاپ دوم اين كتاب با نام تازه ي « ديوان غلام رضا خان اركوازي » ان شاءالله تا پايان تابستان اتفاق مي افتد .

· اين كتاب چه فرقي با كتاب قبلي دارد ؟

در اين كتاب ، مقدمه ي مفصل تاريخي حذف شده ، چرا كه معتقدم مي تواند در جاي ديگري مستقلاً بيايد . شرح حال ها و تعليقات اندكي تلخيص شده ، حجم اثر تا حد زيادي كاسته شده است اما شعرها با دو رسم الخط قبلي همچنان هستند و اغلاط تايپي رفع شده اند و متن منقح تر و ويراسته تر شده است با طرح جلدي تازه و نامي تازه يعني « ديوان غلام رضا خان اركوازي » و بعضي تغييرات ديگر .

· متوليان فرهنگي استان براي حفظ و حمايت زبان مادري مان چه كرده اند و چه مي توانند بكنند ؟

خيلي كارها مي توانند بكنند ؛ اين كه حمايت مالي كنند ، از كتاب هاي منتشر شده بخرند ، از طرح هاي پژوهشي و پايان نامه هاي مرتبط حمايت كنندو… . مي بينم تا به حال چنين اتفاقي نيفتاده و خيلي از شاعران و محققان ما با پول خودشان كتاب هايشان را چاپ مي كنند . يعني توي شاعر و محقق هم بايد شعربگويي و پژوهش كني ، هم پول چاپش را بدهي و هم بار توزيعش را به دوش بكشي . زيرا مي دانيم كه در استان ايلام ناشر يعني كسي كه پول چاپ كتاب را پر وپيمان از تو مي گيرد و در قبال توزيع آن هيچ مسئوليت ندارد . يك بار با دوستي از روز طنز وطيبت و اندكي شيطنت مي گفتم بهتر است از اين به بعد به جاي واژه ي نامفهوم و نآشناي « ناشر» بگوييم: « چاپِن» زيرا هم كردي است و هم ايهام لطيفي دارد؛ يك معنايش« چاپ كننده » ويك معنايش، آن كه كارش « چاپيدن» است . اميدوارم ناشران عزيز از اين شوخي من نرنجند . تازه شوخي هايي هم با كتاب فروش هاي همشهري دارم كه به علت پرهيز از دشمن تراشي از آن ها مي گذرم . و اما بعد، عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو. هنوز خاطره خوب كنگره ي بزرگ داشت غلام رضا خان اركوازي كه به همت اداره ي كل فرهنگ ارشاد اسلامي ايلام در زمان رياست آقاي نعمتي برگزار شد از خاطرمان محو نشده است . صدا وسيما – هرچند به سائقه ي وظايف تعريف شده خويش- نقش مهمي درترويج و حفظ زبان بومي دارد و لازم است از كاركنان خدومش تشكر شود . و شاهد بوده ايم كه حوزه ي هنري سازمان تبليغات اسلامي ايلام در زمان رياست آقاي فرخنده نيز منشا خدمات ارزشمندي بوده است . كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به خاطر علاقه مندي به بعضي آداب و رسوم محلي در زمان مسئوليت آقاي پاك سرشت در خور تقدير است و البته نقش مطبوعات استان نيز غيرقابل انكار است .

· در اين سياهه اي كه ذكر كرديد نامي از دانشگاه هاي استان نبود ، چرا ؟

به خاطر اين كه واقعاً كاري نكرده اند . ممكن است استادي به خاطر علاقه مندي شخصي كاري كرده باشد و كتاب و مقاله اي نوشته باشد يا دانشجوياني با تحمل دردسرهايي انجمن ادبي اي داير كرده باشند اما به طور كلي سياست دانشگاه هاي استان در اين زمينه حمايت از زبان وادبيات كردي استان نبوده است و اصولاً‌ ايلام شناسي جايگاه در خوري در نزدشان نداشته است . با اين وصف دانشگاه آزاد ، اندكي بومي تر به نظر مي رسد به خاطر پاره اي از كارهايش . متاسفانه بايد گفت كه نقش دانشگاهيان در توليد علم و تحقيق و پژوهش در حوزه ي مورد بحث ناچيز است .

· چه كنيم اين زبان و ادبيات بالنده بماند ؟

به دور از هرگونه تعصب و حاشيه اي ، به آن علاقه مند باشيم . هر كس در هر جايگاهي كه هست به آن خدمت كند . بكوشيم با فرزندانمان به زبان مادري سخن بگوييم . آداب و رسوم و باورهاي مثبتش را حفظ كنيم . براي حفظ زبان بومي بايد جغرافيا و فرهنگ بومي را نيز پاس داشت . اين كه با تفرعني بورژوايانه همه اش به فكر سود باشيم و براي رسيدن به قله هاي جاه طلبي از مادر خود – منظورم همان زبان ، ادبيات و فرهنگ محلي و كردي است – بگذريم كاري اخلاقي نيست . ما بدون اين زبان به جاي اين كه صاحب خانه باشيم مهمان خواهيم بود و به راستي مگر يك مهمان چقدر مي تواند طفيل ديگران باشد . اين كوه ها و جنگل ها و رودخانه ها دربستر زبان معنا مي يابند .

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 2
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

محمدرضا هواسی سه شنبه , 12 خرداد 1394 - 7:41

جناب آقای سارایی! از زحمات ارزنده و دغده های شما و آقای کامران محمدرحیمی و دیگر شاعران و عزیزان فعال در حوزه زبان مادری و فرهنگ کوردی استان ایلام نهایت قددردانی را دارم. همه فرموده هایتان همچون قصه های یک پیر فرزانه دنیا دیده به دل می نشیند و اما خط آخر صحبتهایتان در این صفحه الکترونیکی: ما بدون اين زبان(زبان مادری) به جاي اين كه صاحب خانه باشيم مهمان خواهيم بود و به راستي مگر يك مهمان چقدر مي تواند طفيل ديگران باشد! اتمام حجتی است با تمامی کوردهای استان ایلام که متاسفانه با آموزش ناقص زبان فارسی و صحبت کردن نارسای فارسی با فرزندان خود اولا نوعی از فارسی را آموزش میدهند که هر خانواده ای لهجه و کلمات خاص خود را دارد که هیچ فارس زبانی آن زبان را فارسی نمیداند!!! دوما همانطوریکه شما فرمودین ضمن بی احترامی به زبان مادری که در واقع همان بی احترامی به خود و آبائ و اجداد خود و فرهنگ بجا مانده از آنها، فرزندان خود را دچار یک نوع معلولیت میکنند. امروزه از چوپان و کارگر و دامدار و روستایی گرفته تا شهریها و معلمین و بازاری و اساتید دانشگاه و سایر اقشار جامعه هم با هم و همصدا در این خواب سنگین فرورفته و به زبان مادری خود پشت کرده اند. البته محصول این کار فرزندانی توسری خور و از خود بیگانه خواهد بود که نه فارس زبان، آنها را فارس میداند و نه کورد زبان، انها را کورد!! و در این میان همانند غباری معلق میمانند که با هر بادی به هر جایی میروند. امیدوارم عامه مردم با مطالعه پیشینه خود و با تحقیق در زمینه های هویتی و روانشناسی هویت و پیامدهای اجتماعی بی تفاوتی به فرهنگ بومی و با القاء حس اعتماد به نفس به خود و فرزندانشان ، گوهر گرانبهای زبان مادری را حفظ نموده و ارج دوچندان بنهند.
در آخر مجددا احساس مسئولیت مقدستان را می ستایم و برایتان آرزوی استواری و سربلندی دارم.
پیروز باشید
محمدرضا هواسی
mr_havasi@yahoo.com

مجله مخچه جمعه , 9 اسفند 1398 - 4:45

واقعا حال کردم دمتون گرم