کد خبر : 19257
تاریخ انتشار : دوشنبه 20 تیر 1401 - 19:35

ایلام و سه هزار سیمرغ

ایلام و سه هزار سیمرغ

ایلام من، در نقطه ای از جغرافیای توزیسته ام که جنگ را ندیده ام یا آن زمان کودکی خردسال بوده که درکی ازجنگ نداشته ام اما درمورد آن شنیده ها دارم. ولی نمی توانم آنگونه که شایسته رشادت و دلاوری غیورمردان و شیرزنان و طفلان معصوم این سرزمین پاکم است بنویسم چرا که زبانم قاصر

ایلام من، در نقطه ای از جغرافیای توزیسته ام که جنگ را ندیده ام یا آن زمان کودکی خردسال بوده که درکی ازجنگ نداشته ام اما درمورد آن شنیده ها دارم.
ولی نمی توانم آنگونه که شایسته رشادت و دلاوری غیورمردان و شیرزنان و طفلان معصوم این سرزمین پاکم است بنویسم چرا که زبانم قاصر و ذهنم یاریگر این حجم از عظمت مردان و زنان دلیر و جسور سرزمینم نیست.
صدای آژیر خطر و بمباران و رفتن به پناهگاه و آوارگی و… را یا در فیلم ها دیده ام یا از زبان بزرگترهایی که جنگ را درک کردند شنیده ام.
و چقدر فرق است بین دیدن تا شنیدن، چه شجاع و زهره دار بوده اند کودکانی که زمان جنگ زیسته اند و شب را به جای خوابیدن در خانه های مجلل و امن در سیاه چادر میان جنگلهای بلوط با صدای حیوانات وحشی سر کرده اند و صبح ها با صدای آژیر خطر و موشک و… از خواب بیدار شده اند و پناهگاه آوارگی هایشان دل کوهها بوده و شاید جوی های آب.
چه ناب و بی ریا بوده اند؛ جوانان و نوجوانانی که جان شیرین خویش را در کف گرفته و برای دفاع از خاک و ناموس و وطن لباس رزم پوشیده و به دل خطر رفته اند.
چه مادران و دخترکان بی پناهی که مورد حمله ترکش های دژخیمان قرار گرفته اند و یکی پس از دیگری همچون گلهای شقایق پرپر شده اند و چه خانواده هایی که داغدار مرگ چندین عزیز خویش بوده اند.
ایلام من ای سرزمین رنجها و دردهای بیشمار، چه لاله های سرخی که در دامان تو و در دفاع از خاکت پرپر نشدند و چه جانهای شیرینی که تشنه لب بر خاکت نیفتادند تا نام و آوازه وطن جاودانه بماند.
آوازه دلیری غیور مردان و شیرزنانت را نسیم در گوشم نجوا کرده طوری که هیچگاه از خاطرم بیرون نمی رود و بر لوح جان و دلم نقش بسته و فقط آهی از نهاد برمی آورم و می گویم سرزمین من، ایلام من، هشت سال جنگ تحمیلی سند افتخاری است برای تو به بلندای تاریخ بشریت که هیچ قله ای برای آن متصور نیست.
غبطه می خورم به حال سبکبالان عاشقی که دل در گرو بندگی حق داشتند و زندگیشان را با خدا معامله کردند و چه معامله پرسودی؛ همان هایی که در دفاع از خاک و ناموس و وطن سر از پا نشناختند قوت غالبشان نان خشک و بیات بود و قمقمه هایشان جعبه سیاهی بود که مجاهدتها و جان دادنهایشان با لب تشنه را ضبط می کرد.
آنها خستگی را خسته کردند و ثابت قدم و استوار در پیشگاه معبود خود سربلند شدند و همچون لاله های واژگون دره ی ارغوان، سرتعظیم بر بندگی حق فرود آورند و به وجه الله نظر کردند.
مردمانی دلیر و دلاور که غیرتشان اجازه نداد خاشاکی از سرزمینشان به دست دشمن بیفتد در خانه و کاشانه خود همچون میخهای استوار سیاه چادرهایشان ماندند و سنگرهایشان را در خانه ها بنا کردند و روزگار را بیش از پیش شرمنده صلابت خود ساختند.
چه غرورآفرین است زیستن در خاکی که شرهانی و میمک و قلاویزانش یادآور حماسه سازیهای شیرمردان این مرز و بوم است، سرزمینی که همیشه کلمه محرومیت را با خود یدک کشیده محروم نیست، ایلام غنی است چون فرهنگ ایثار و شهادت دارد.
مادرم ایلام؛ گسیوانت را به دست باد بده تا نسیم بوی دلنواز ایثار و شهادت را که سالهاست در میان آن پیچیده را به دشت لاله های واژگون ببرد و به آنها بگوید که سرتان را بالا بگیرید و سربلند کنید که شما افتخار سرزمینم ایران هستید.
سی تا سیمرغ خونین بال در ایلام تکثیر شدند و به سه هزار رسیدند ایلام سرزمین سه هزار سیمرغ عاشقی است که با فراغ بال عطای این دنیا را به لقایش بخشیدند و این افتخاری بزرگ برای من و تمام ایلامیان است و این سند پرافتخار قدمتی به بلندای تاریخ بشریت دارد.
پس با افتخار میگویم من یک ایلامیم که جنگ را ندیده ام اما آن را در خاطرات مادران شهید، در دستنوشته های عرفانی شهدا و در استقلال و سربلندی امروز سرزمینم یافته ام.

 

• پروین صمیم نیا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.